پسری همراه پدرش بر روی زمین کشاورزی کار میکردند.آنها در سال, چندبار گاری قدیمی شان را از سبزیجات برداشتی پر میکردند و برای فروختن محصولات به نزدیکترین شهر می رفتند. یک روز صبح زود گاوشان را به گاری بستند و سفر طولانی آغاز کردند. نظر پسر این بود که اگر سریع تر راه بروند […]