چقدر در زندگی شاد هستید؟

 

پسری همراه پدرش بر روی زمین کشاورزی کار میکردند.آنها در سال, چندبار گاری قدیمی شان را از سبزیجات برداشتی پر میکردند و برای فروختن محصولات به نزدیکترین شهر می رفتند.
یک روز صبح زود گاوشان را به گاری بستند و سفر طولانی آغاز کردند.

نظر پسر این بود که اگر سریع تر راه بروند و تمام روز و شب را در راه باشند، می توانند فردا صبح زود فروش خود را قبل از سایر فروشنده ها اغاز کنند.
پسر گفت : اگر ما در شروع فروش از دیگران پیشی گیریم در فروش محصولاتمان شانس بهتری خواهیم داشت”.پدر جوابی نداد و کلاهش را بر روی چشمانش کشید و بر روی صندلی گاری به خواب فرو رفت.

پس از چهار ساعت و پیمودن چهار مایل به خانه کوچکی رسیدند پدر از خواب برخاست خندید و گفت:”اینجا خانه عمویت است بیا بایستیم و استراحت کنیم.

پسر با ناراحتی گفت: در حال حاضر ما یک ساعت را از دست داده ایم. دو پیرمرد بسیار خندیدند و صحبت کردند و مرد جوان با بیقراری اینطرف و آنطرف را نگاه میکرد.

پس از گذشت یک ساعت دوباره راهشان را در پیش گرفتند تا اینکه به یک دو راهی رسیدند و پدر گاو را به سمت راست هدایت کرد.
پسر گفت:”راه سمت چپ کوتاه تر است.”پدر گفت:”بله,میدانم.ولی این راه بسیار زیباتر است،

“پسر با ناله پرسید:”ایا برای وقت و زمان اهمیت قائل نیستی؟”پدر گفت:”من به زمان بسیار اهمیت می دهم و به همین دلیل است که سعی در لذت بردن تحسین زیبایی های هر لحظه از زندگی را دارم”.
راه از میان دشتی پر از علف و گل های وحشی زیبا در امتداد چشمه ای جوشان میگذشت و این منظره ای بود که مرد جوان بدون توجه به انها در اوج عصبانیت از دست میداد.

هیچ گاه به زیبایی توصیف ناپذیر غروب خورشید توجهی نکرد,

هنگامی که هوا گرگ و میش بود به دشت رنگارنگ رسیدند. پیرمرد از آن هوای تازه تنفس میکرد,در حالی که به طنین جوشیدن آب چشمه گوش میکرد کم کم دهانه گاو را کشید تا بایستد.

به ارامی گفت: بهتر است اینجا استراحت کنیم.

پسر با لحنی زننده گفت: این آخرین سفری است که من همراه تو خواهم امد.تو بیشتر به دیدن غروب آفتاب و بوییدن گل ها علاقه داری تا به دست آوردن پول و کسب در آمد.
پیرمرد در همان لحظه با خنده از گاری بیرون پرید و با آرامش روی سبزه ها درازکشید و خوابید.

و پسر تا صبح از شدت اضطراب خوابش نبرد،

قبل از طلوع خورشید مرد جوان با عجله پدر را تکان داد تا بیدار شود.گاو را به حرکت در اوردند و به سفر خود ادامه دادند.

پس از طی دو کیلومتر به کشاورز غریبه ای برخوردند که سعی در بیرون آوردن گاری اش از داخل گودالی داشت.پدر پیشنهاد داد که بروند و کمکش کنند.

پسر گفت:”تا وقت بیشتری را از دست بدهیم؟”پدر گفت:”صبر کن پسرم.ممکن است روزی تو در داخل گودالی بیافتی و نیاز به کمک داشته باشی.”پسر با بیزاری برگشت و به کشاورز غریبه کمک کرد.

تقریبا ساعت 8 بود، گاو همچنان بر روی جاده مشغول حرکت بود.ناگهان نور بسیار شدیدی در آسمان زد و پس از ان طوفان شروع به وزیدن کرد.

پیرمرد گفت:”نگاه کن به نظر میرسد در نزدیکی شهر باران می بارد.”پسر با غرغر گفت:”اگر عجله کنیم میتوانیم تمام محصولاتمان را همین حالا بفروشیم.

پدر شروع به نصیحت او کرد و گفت: سخت نگیر,یک مقدار کوتاه بیا تا از زندگی ات لذت بیشتری ببری .
تقریبا بعد از ظهر بود که به تپه هایی که چشم اندازی از شهر داشت رسیدند.ایستادند و مدتی به آن منظره خیره شدند.

هیچ کدام قدرت سخن گفتن را نداشتند تا اینکه پسر دستش را بر دوش پدر گذاشت و گفت:”اکنون منظورت را متوجه شدم. گاو خود را برگرداندند و به آرامی شروع به دور شدن از آن چیزی که روزی اسمش “هیروشیما”بود کردند.

 

چرا اینقدر شادی و شادکامی مهم است ؟

مطالعات نشان می دهد وقتی فردی در زندگی شاد است و رضایت دارد :

فرد مولد تر است ، با دیگران بهتر روابط برقرار می کند ، سازگاری اش با خودش و جهان بهتر است ، بهتر تصمیم گیری می کند ، در هرخانواده ای که شادی وجود دارد، خانواده فعال تر است ، روابط افراد خانواده باهم بهتر است ، جامعه شاد پویا و مولد تر است و بیماری های کمتری وجود دارد.

 

تعریف شادی و خشنودی

خشنودی و شادی باید سه مولفه داشته باشه:

  1. وقتی شادمانی واقعی رو تجربه می کنیم که بتونیم هیجان و احساس مثبت رو به وفور در طول شبانه روز داشته باشیم.
  2. رضایتمندی از زندگی داشته باشیم، که بخشی از اون رضایتمندی از شغل خود و بخشی دیگر رضایتمندی از روابط مان است.
  3. داشتن تجربه احساس و هیجان منفی کمتر در زندگی . احساس هایی مثل غم، نگرانی ، اضطراب کمتر در زندگی.

 

نظر ویلیلم گلاسر درباره شادی

ویلیلم گلاسر روان شناس برجسته آمریکا و جهان در تئوری انتخاب، توجه ویژه‌ای به بحث رابطه های نزدیک و نیز شادمانی انسان‌ها دارد.

افزایش رضایت، بهبود کیفیت روابط و نیز افزایش شادمانی و مسئولیت پذیری انسان‌ها از جمله کلیدواژه‌هایی هستند که به ‌صورت گسترده در نوشته‌ها و تحلیل‌های او به چشم می‌خورند.

او انسان را بیش از هر چیز، موجودی اجتماعی می‌داند که به عشق و وابستگی نیاز دارد و پس از نیاز به زنده‌ماندن و بقا به عنوان پایه‌ای‌ترین نیاز انسان،  تعلقات و روابط شخصی، مهم‌ترین عامل شادی و ناشادی ما محسوب می‌شوند.

گلاسر معتقد است که در بلندمدت، تنها مشکل جدی که می‌تواند در زندگی انسان وجود داشته باشد و باقی‌ بماند، مشکل «رابطه» است: رابطه با دوستان، نزدیکان، شغل و محیط اطراف.

به همین علت، اگر انسانها میخواهند زندگی سالم‌تر و شادتری داشته باشند، باید برای مدیریت و بهبود روابط خود وقت بگذارند.

 

گلاسر در تحقیقات مستمری که بیش از نیم قرن طول کشید، دریافت که روان شناسی سنتی که مبتنی بر “کنترل  بیرونی” است ، مبدأ بسیاری از مشکلات انسان ها است.

وی محور تحقیقات علمی خود را یافتن پاسخ به این سؤال قرار داده است که “چرا انسان ها در روابط خود با دیگران ناخشنود هستند؟”

کنترل بیرونی که مبنای روان شناسی سنتی است، هنوز هم به طور گسترده در سراسر جهان مورد استفاده قرار می گیرد.
کنترل بیرونی می گوید: شما می توانید دیگران را کنترل کنید.
حتی فراتر از این ، می گوید: شما حق دارید دیگران را کنترل کنید.
باز پا فراتر می گذارد و می گوید: شما وظیفه دارید دیگران را کنترل کنید.

بر این اساس، به نظر گلاسر علت اصلی ناخشنودی، کنترل بیرونی است.

 

به نظر شما آیا ما نسبت به قبل زندگی  شادتری را تجربه می کنیم یا برعکس غمگین تر شده ایم ؟

به نظر می رسه با تمام پیشرفت هایی که بشر امروزی داشته، از خشنودی فاصله گرفته،

از آمار میزان فروش داروهای ضد افسردگی در دنیا متوجه می شویم که افسردگی و داروهای مربوط به آن روز به روز بیشتر و بیشتر می شود.

آمار افسردگی در دنیا حدود ۲۰ تا ۲۵ درصد جمعیت را تشکیل می‌دهد. این آمار در کشورها در شرایط مختلف فرق می‌کند، به‌عنوان مثال در کشورهایی که زلزله یا جنگ اتفاق می‌افتد یا تغییرات اقتصادی و اجتماعی سریع دیده می‌شود، میزان افسردگی بیشتر می‌شود.

انواع شادی

شادی هم مانند بسیاری از هیجان ها می تواند انواع مختلفی داشته باشد، هرروز زندگی توأم با خوشی هایي اسـت کـه احساس خوبی را برای مان می سازند و ما را شاد میکند.

خوشی را میتوانید از چیزهای کوچک ومعمولی زندگی تان پیدا کنید، مثلا هرروز صبح از بوییدن یک فنجان قهوه خواندن کتابی یا حتی کار کردن روی پروژه تان لذت برید و احساس شادی را در خودتان بالا ببرید.

گاهی شادی زمانی رخ میدهد کـه در کاری غوطه ورمیشوید و متوجه گذر زمان و اتفاقات اطراف نمی شوید این حالت ممکن اسـت هنگام نقاشی کردن نوشتن، فعالیتهای فیزیکی و هر فعالیت دیگری کـه از انجام آن لذت می‌برید رخ دهد.

ما انسانها مخلوقات اجتماعی هستیم بنابرین ایجاد رابطه برای ما بسیار اهمیت دارد ، بودن با افرادی کـه درکنارشان احساس آرامش می کنید و می توانند درکتان کنند شـما را خوشحال تر میکند.

زمانی کـه در زندگی هدف هایی دارید و بـه اهدافتان می‌رسید، احساس رضایت پیدا میکنید و با خودتان خوشحالید.

همچنین وجود زندگی معنادار می تواند باعث شادی و رضایتمندی شود.

 

شرایط محیطی چقدر روی شادی ما تاثیر داره؟

خشنودی ، سعادت و شادکامی یک موضوع کاملا فردی است و به ما بستگی دارد ، به قول شفیع کدکنی همه راه ها از من آغاز می شود،

چون همه راه های سعادت از ما آغاز می شود پس بهانه هایی مثل ژنتیک، پدر و مادر ، شرایط جامعه ، سیاست  و … کمرنگ تر می شود.

عوامل خارجی روی شادکامی و سعادت ما حتما تاثیر گزاراست ولی تایین کننده نیست ، مسئولیت اصلی به عهده خود ماست.

این ما هستیم که می تونیم نقش فعال بگیریم و کنترل زندگی و حال درونی رو در دست بگیریم ویا منفعل باقی بمونیم تا شرایط بیرونی بر حال ما اثر بگذارد.

 

چرا بعضی کشورها مردم شادتری دارند؟

معیارهای “شاد بودن” جمعیت یک کشور در چیست؟! چه عواملی در شکل گیری یک جامعه شاد موثرتر هستند؟!

آیا داشتن سرمایه ملی یا داشتن پول و درآمد سرشار به تنهایی می تواند گویای شادی باشد یا عوامل دیگری هم باید لحاظ شوند؟

معیارهای مختلفی از جمله رضایت از کسب و کار، میزان سطح سلامت جامعه، وضعیت تأمین و امنیت اجتماعی، وضعیت اقتصادی، داشتن دموکراسی، داشتن وقت آزاد، نداشتن درد و رنج، داشتن توانایی مراقبت از خود، بودن در کنار دوستان و خانواده و بیان نظرات شخصی در خانه و جامعه بدون ترس و بدون احساس ناامنی، داشتن فرصت تحصیل رایگان و همچنین امکان بروز خلاقیت و کارآفرینی جزو معیارهایی است که شادترین کشورها مد نظر قرار داده اند. بدیهی است برای “شاد” قلمداد نمودن جمعیت یک کشور مجموعه کاملی از این معیارها هستند که تاثیرگذار هستند.

 

تست شادی و شادکامی

آیا شما انسان شادی هستید؟ شاید هم بقیه فکر می کنند آدم شادی هستید اما خودتان چنین احساسی ندارید و برخلاف ظاهرتان، شادی را با تمام وجودتان احساس نمی کنید. اگر می خواهید تصور بهتری در مورد میزان شادیتان داشته باشید، پیشنهاد می کنیم آزمون زیر را انجام بدهید. این آزمون را دانشگاه آکسفورد طراحی کرده است و میزان شاد بودن شما را می سنجد.

همانگونه که اشاره شد پرسشنامه شادکامی آکسفورد (OHI) دارای ۲۹ گویه است که هر گویه شامل ۴ عبارت است که عبارت اول نمره صفر، عبارت دوم نمره ۱، عبارت سوم نمره ۲ و عبارت چهارم نمره ۳ می‌گیرد. در نهایت فرد نمره‌ای بین ۰ تا ۸۷ به دست می‌آورد که نمره بالاتر نشانه شادکامی بیشتر است.

این آزمون را می توانید در اینجا ببینید.

 

رابطه درونگرایی و برونگرایی و شادی

مطالعات مختلف نشان می دهد که ابعاد شخصیتی افراد بر شادمانی آنها تاثیر زیادی دارد.

به نظر برخی کارشناسان اکثر مردم شخصیتی تک بعدی و افراطی ندارند. یعنی فرد طبیعی است که نه کاملا درونگرا باشد و نه کاملا برونگرا.

با این حال شخصیت بسیاری از افراد در یک بعد نسبت به بعد دیگر پیشرفته تر است.

وبه همین جهت برخی را برونگرا و برخی را درون گرا می نامیم.

روانشناسان اغلب بر رابطه مثبت برونگرایی با شادی تاکید دارند و علت آن هم وجود عوامل ژنتیکی ، وراثتی و همچنین وجود روابط اجتماعی قوی و پایدار بین این افراد و اطرافیانشان می دانند.

ولی با اینحال این دلیل نمی شود که تمام درونگراها آدم هایی ناشاد و افسرده ای باشند.

 

 

نقش هرمون ها در شادی ما

هورمون‌ها مواد شیمیایی هستند که توسط غدد مختلفی در بدن تولید می‌شوند؛ آن‌ها از طریق جریان خون جابه‌جا شده و به‌عنوان پیام رسان عمل می‌کنند و همچنین در بسیاری از واکنش‌های بدن نقش دارند. یکی از این عملکردهای مهم، کمک به تنظیم حالت روحی شما است. هورمون‌های خاصی به‌عنوان کمک‌کننده در افزایش احساسات مثبت شناخته می‌شوند که این احساسات شامل شادی و لذت هستند. به همین دلیل به آن‌ها هورمون شادی می‌گوییم.

  • دوپامین: این هورمون را به‌عنوان هورمون احساس خوب نیز می‌شناسند. دوپامین یک هورمون و یک نوروترانسمیتر است که نقش مهمی را در سیستم پاداش مغز ایفا می‌کند. دوپامین نه‌تنها با احساس لذت، بلکه با یادگیری، حافظه، عملکرد سیستم محرک و… در ارتباط است.
  • سروتونین: این هورمون که یک نوروترانسمیتر نیز است، نه‌تنها به تنظیم احساسات شما کمک می‌کند، بلکه سبب تنظیم خواب، اشتها، هضم، توانایی یادگیری و حافظه نیز می‌شود.
  • اکسی توسین: اکسی توسین را اغلب به‌عنوان هورمون عشق می‌شناسند. این هورمون همچنین برای زایمان، شیردهی و ارتباط قوی بین والدین و فرزند ضروری است و همچنین سبب افزایش احساس اعتماد، همدردی و پیوند در روابط می‌شود. علاوه‌بر آن، سطح اکسی توسین به‌صورت معمول با محبت فیزیکی همچون بوسیدن، بغل کردن و ارتباط جنسی افزایش می‌یابد.
  • اندورفین‌ها: اندورفین هورمون شادی است که کاهش دهنده طبیعی درد محسوب می‌شود و بدن شما در پاسخ به استرس و ناراحتی تولید می‌کند. همچنین زمانی که در فعالیت‌هایی شرکت می‌کنید که برای شما پاداش و نتیجه مثبتی به همراه دارد، همچون غذا خوردن، ورزش کردن یا رابطه جنسی داشتن، سطح اندورفین شما تمایل به افزایش دارد.

ورزش کردن ، همراه شدن با دوستان و وقت گذرانی با آنها ، مدیتیشن ، خندیدن ، خواب کافی، از جمله فعالیت هایی است که باعث افزایش ترشه این هرمون ها می شود.

 

آیا افسردگی و شادی متضاد همدیگه اند ؟

افسردگی نقطه مقابل شادکامی است.

ما افسردگی به عنوان یک رفتار در نظر میگیریم که از ما صادر  می شود

افسردگی مثل تاریکی می ماند و شادکامی مثل روشنایی .

وقتی اتاق تاریک می شود ، آیا یک اختلال یا ضایعه به عنوان تاریکی به این اتاق هجوم می آورد ؟ و ما باید با سطل و یا وسیله ای تاریکی رو از این اتاق خارج کنیم ؟

خیر . پیامد نبودن نور، تاریکی است ، اگر می خواهیم تاریکی از بین برود ما باید کاری بکنیم .

و اون کار این نیست که تاریکی زدایی بکنیم .

کار اینه که نور را به این اتاق دعوت کنیم ، مثل بازکردن یک پنجره ویا روشن کردن یک چراغ.

در افسردگی هم همینطور است ، وقتی شادی وجود ندارد ، غم و ناراحتی بروز پیدا می کند.

ما دچار تاریکی روانی شده ایم ، پنجره و چراغی برای روشن کردن محفل زندگی خودمون نداریم

 

آیا پول ، ثروت ویا موفقیت شادی می آورد؟

هر کسی یک روش و مسیر رو برای بدست آوردن شادی طی می کند.

عده ای  مسیر رسیدن به شادی رو (موفقیت و پول) می دانند،

ولی همه ما آدم های موفقی رو می شناسیم که شاد نیستند.

آدم های پولدار زیادی هستند که از شدت ناراحتی و افسردگی به دارو ، مواد روی می آورند و گاها خودکشی می کنند.

رسیدن به شادی واقعی  و پایدار همیشه یک موضوع جدی و مهم برای بشر در طول تاریخ بوده و هست.

با این حال عده زیادی از مردم تصور می کنند که اگر آدم معروف و پولداری بودند آن وقت برای همیشه شاد می شدند ؟

مطالعات روانشناسی در 127 کشور ، نشان می دهد که سه عامل ( ثروت ، زیبایی و  شهرت خوب ) تنها 7 درصد باعث شادی شده است .

خوب پس 93 درصد بقیه چی است ؟

باید عوامل انگیزشی رو مورد توجه قرار بدهیم :

چقدر من توانستم زندگیم رو به گونه ای راه ببرم که کنترل ارادی بر عرصه های مختلف زندگی داشته باشم.

چون خیلی موقع ها زندگی از کنترل ما خارج می شود ، این زندگی و شرایط است که ما را راه می برد نه اینکه من برشرایط کنترل دارم .

یادبگیریم که در روابط اجتماعی ، خودمان را  با دیگران مقایسه نکنیم.

بدانیم توانمندی های من مختص خود من است همانطور که دیگران توانمندی های خودشان را دارند.

اگه یادبگیریم مقایسه را کنار بگزاریم سطح استرس آنقدر پایین می آید که خشنودی خودبه خود بالا می رود، بدون اینکه محیط بیرونی ما تغییر کرده باشد.

لزوما اینطور نیست اگه ثروت داشتیم یا در یک کشور ثروتمند زندگی می کردیم حتما شادتر می بودیم

برای توضیح بیشتر به این تحقیق توجه کنید:

پژوهشگرها تحقیقاتی را به مدت طولانی در چندین کشور انجام دادند و به این نتیجه رسیدند:

اگر شادی و نیکبختی رو به شکل یک دایره در نظر بگیریم ، 50  درصد  شادی ژنتیکه . 10 درصد عوامل بیرونیه که در کنترل ما نیست و

40 درصد آن در اختیار ما است.

اگه اون شصت درصد ژنتیک رو مثل یک قوطی رنگ سیاه در نظر بگیریم که قطعا اون سیاه سیاه نیست که اگه اینطور بود ما به بزرگسالی نمی رسیدیم

ما با اون 40 درصد که در اختیار داریم می توانیم رنگ سفید را انتخاب کنیم و رنگ سیاه را از سیاهی دربیاریم.

شادی چیزی نیست که به ما داده بشود باید آن را مثل یک ساختمان بسازیم.

در قدیم مردم با وجود سختی ها و نداشتن امکانات، شادتر بودند، چون این 40 درصد که دست خودشان بود را به درستی انجام می دادند.

خشنودی یک مهارت و هنره است.

 

 

آیا می شود در زندگی اصلا احساس منفی نداشته باشیم ؟

خیر ، اونها بخشی از زندگی هستند ولی نسبت احساس منفی به مثبت باید 1 به 7 باشد.

یعنی اگر احساس منفی داریم باید احساس مثبت ما در زندگی هفت برابر بیشتر باشد.

 

مفهوم شادی و رضایت از زندگی

ما دو نوع «شادی»، به آن مفهومی که در مباحث روان شناسی مثبت گرا مطرح می شود، داریم: شادی های حسّی و گذرا و شادی های اصیل و پایدار

رضایت از زندگی، به شادی های اصیل و پایدار نزدیک تر است. وقتی انسان از آنچه دارد، راضی باشد، معنایش این است که یک شادی اصیل و پایدار دارد. می شود گفت که اینها، یعنی شادی و رضایت از زندگی، گاهی اوقات نزدیک هم هستند و بعضی اوقات، نتیجه یکدیگرند؛ یعنی اگر به آنچه داریم، به عنوان نعمت نگاه کنیم، می بینیم که رضایت از زندگی هم می تواند مایه ایجاد شادی اصیل و پایدار شود. پس در یک جاهایی اینها مثل هم هستند.

در بحث رضایت از زندگی، گاهی اوقات آدم امکاناتش زیاد است، ولی از نظر ذهنی آن را قبول ندارد؛ یعنی امکانات بیرونی هرچه می خواهد باشد، اگر برداشت ما این گونه باشد که باید حسرت بخوریم که کم داریم، این شادی نیست.

همین است که مولوی می گوید:

اصل لذت از درون دان، نز برون

ابلهی دان جستن از قصر و حصون

آن یکی در کنج زندان مست و شاد

وان دگر در باغ، تلخ و نامراد

اینکه حافظ می گوید: «درویشی و خرسندی» یعنی اینکه آدم می تواند در عین درویشی، خرسند هم باشد. با این حساب، بین مفاهیم بهزیستی و سلامت و رفاه از یک طرف، و نگاه و باور خوب داشتن نسبت به زندگی از طرف دیگر، ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. این همان رضایت از زندگی یا شادکامی است که نتیجه اش همان شادی اصیل و پایدار خواهد بود.

 

فعالیت های شادی بخش کدام هستند؟

چهار مرحله برای رسیدن به شادکامی  (شادی اصیل و پایدار)

۱ . سبک زندگی برای شادزیستی باشه تا مغز بتونه سروتونین و دوپامین تولید کند و ما باید کارهای تفریحی لذتبخش در طول هفته داشته باشیم تا این هورمون ها ترشح بشوند. لذا در هفته باید فعالیتهایی مختص به اینها داشته باشیم و این فعالیتها به خلاقیت نیاز دارد.

۲ . با اطرافیان و عزیزانمون و اطرافیانمون خوب کنار بیایم. اگر رابطه ها مبتنی بر محترمانه بودن رفتارمان باشد و در ضمن منصفانه هم رفتار کنیم احساس بسیار خوبی خواهیم داشت.
۳ . ما باید در طی سال یا ماه برای خودمان یک پروژه ارزشمند داشته باشیم ، مثلا کتاب نوشتن یا خدمت رسانی به افرادی، کارکردن در منزل.

مغزی که هدف نداره و روزمرگی را تجربه می کند احساس شادمانی نخواهد داشت.

۴-اخلاقی عمل کنیم و کارهایمان به هزینه خودمان باشد . یعنی کاری کنیم که اگر دیگران هم مثل ما عمل کنند ، ما مشکلی نداشته باشیم.

ظاهرا احساس خشنودی در جوامع در حال کاهش پیدا کردن است. جامعه ای که شادابی کمتری دارد هزینه های ملی بیشتری می پردازد.

برای داشتن شادی فعالیت های زیر را هم می توانید انجام دهید:

در زندگی هر روز نعمت مواهبی که دارید را با خود مرور کنید.

برقراری یک مراسم خاص در روزهای مشخصی در هفته باعث افزایش شادمانی میشود.

گاهی یک نامه به سه نفر از افرادی که به نوعی در زندگی شما تاثیر گذار بوده اند بنویسید و از آنها تشکر کنید. مثلا دوستس که به شما کتابی هدیه داده ویا پولی به شما قرض داده.

حتی افرادی که نامه را دریافت می کنند هم شادمانی شان افزایش پیدا می کند.

شادی وقتی اتفاق می افتد که پنج نیاز اصلی مان ارضا شود.  ما باید روی هر پنج نیاز اصلی مان کار کنیم نه فقط روی یکی یا دوتایشان.

 

رابطه شادی و هدف داشتن در زندگی:

معمولاً افرادی که برای زندگی‌شان هدف‌گذاری نکرده‌اند، دلیلی برای شاد شدن در زندگی نمی‌یابند.

بنابراین یکی از گام‌های مهم برای شاد زیستن، آشنایی با تکنیک تعیین هدف در زندگی است.

توجه داشته باشید که در هدف‌گذاری باید از میان اهداف خود، هدفی را انتخاب کنید که امید بیشتری به موفقیت آن دارید و در تلاش برای تحقق آن، فقط به فکر تائید یا تکذیب دیگران نباشید.

البته از مشورت متخصصان بهره بگیرید. همچنین شما برای تعیین یک هدف، باید واقع‌بین باشید.

کسانی که در زندگی خود هدفی ندارند ، همیشه در حال پیدا کردن مسیری برای موفقیت هستند.

اگر به کار و فعالیتی هدفمند، مشغول شوی ،ناگاه در حین فعالیت، متوجه می شوی که در حال و وضعیت واقعا خوشی غوطه ور شده ای.

 

اهمال کاری و به تعویق انداختن و نقش آن در ناشادی ما

شاد نبودن، همیشه از اتفاق‌های ناگوار بزرگ یا برآورده نشدن آرزوهای‌مان ناشی نمی‌شود.

قرار نیست عزیزی را از دست دهیم، یا شغل خود را از دست دهیم، یا کسی را که دوست داریم به دست نیاوریم، تا ناشادی به سراغ‌مان بیاید.

این اتفاق‌های تلخ بزرگ، غم ایجاد می‌کنند.

اما  صرفِ اینکه اتفاق غم انگیزی در زندگی ما روی ندهد، باعث شاد بودن‌مان نخواهد شد.

می‌توانیم بگوییم کسی اهمال کار است که با وجود اینکه کاری مهم و با اولویت بالا دارد، ترجیح می‌دهد کاری کم اهمیت‌تر را انتخاب کند و به صورت موقت، انجام آن کار را عقب بیندازد

از دلایل بوجود آمدن اهمال کاری می توان این موارد را نام برد:

کمال طلبی ، عدم تمرکز ، کمبود انرژی ، ضعف در برنامه ریزی ، عزت نفس پایین ، عدم مهارت در تصمیم گیری ، ترس از شکست و استرس زیاد.

این الگوی رفتاری نادرست به تعویق انداختن میتونه مشکلات متعددی برای سلامتی فرد ایجاد کنه از جمله:

نشانه‌های افسردگی، کم خوابی استرس واضطراب بیشتر است

دست نیافتن به اهداف و رویاها است.

پدیدار شدن احساس سرخوردگی و بیهودگی است.

و تمامی این موارد باعث ناخشنودی و ناشادی می شود.

 

کتابهایی با موضوع شادکامی

در زمینه شادی و شادکامی کتابهای زیادی چاپ شده، در این جا چند نمونه از بهترین های آنها را نام می بریم:

کتاب راهنمای تئوری انتخاب برای شادکامی ، ناشر: سایه سخن.
نویسنده:کارلین گلسر
مترجم:حسن ملکیان ، سعید مادح خاکسار
کتاب من شاد بودن را می آموزم ، ناشر:سایه سخن    نویسنده:باب سالو ، لاری سالو
مترجم:فهیمه حبشی زاده
 کتاب ماییم که اصل شادی و کان غمیم ، انتشارات سایه سخن    نویسنده: دکتر علی صاحبی

(داود خاکی)

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Related Posts

Begin typing your search term above and press enter to search. Press ESC to cancel.

برگشت به بالا