این فکر لعنتی

همه ما هنگامی که در یک موقعیت ناخوشایند قرار می گیریم دچار احساسات و هیجاناتی مثل ترس ، استرس و اضطراب می شویم ، ولی چرا همین اتفاقهای نا خوشایند برای عده ای دیگر بیافتد ، ممکن است نوع واکش آنها متفاوت از ما باشد.

مثلا هنگام ترافیک ، عده‌ای خشمگین میشوند و عده‌ای دیگر ممکن است در آرامش به موسیقی دلخواهشان گوش بدهند!

بین رویدادهای ناگوار و احساسات ما، افکاری اتفاق می افتد که از اختیار ما خارج است، به این نوع افکار می گویند اتوماتیک .

ما فکر می‌کنیم آن واقعه ناخوشایند (مثلا گیرکردن در ترافیک ) ، مستقیم حال ما را بد کرده است! اگر چنین بود، آن عده دومی هم که در ترافک درحال گوش کردن موزیک بودند هم باید حالشان مثل ما بد می شد.

 

ولی در واقع این افکار اتوماتیک ما هستند که حال ما را آشفته کرده اند.
وقتی اتفاقی می‌افتد ما عادت کرده‌ایم آن را توسط افکارمان به یک شکل خاصی تفسیر، قضاوت و بر طبق آنها حتی رفتار کنیم.

حال برای شناسایی و کنترل این افکارچه کار باید کرد؟

 

باید آنها را بطور روزانه ثبت کنید،  و تمرین زیر را انجام دهید.

یک جدول سه ستونی بکشید؛

ستون اول: موقعیت یا اتقاقی که به ما احساس خوبی نداده است.
ستون دوم: افکار یا خودگویی‌ها (لحظاتی قبل یا در حین موقعیت)
ستون سوم: احساسات یا هیجانا ما.

مثال؛ موقعیت: در ترافیک سنگینی گرفتار شدم.
افکار: باز هم مثل همیشه دیر می‌رسم، رئیس اخراجم می‌کند، بدبخت می‌شوم!
احساس: خشم اضطراب و قربانی بودن.

حال که افکار اتوماتیک خود را شناختیم باید سعی کنیم این افکار را تحت کنترل خود قرار بدهیم .

 

و در نهایت ما فقط می‌توانیم افکار خود را کنترل کنیم و نه عوامل بیرونی مثل ترافیک و… را.

مسیر تغییر از خودمان آغاز می‌شود.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Related Posts

Begin typing your search term above and press enter to search. Press ESC to cancel.

برگشت به بالا